مساحة إعلانية

كلمات اغنية سبحان گنجى – Haiku

كلمات اغنية سبحان گنجى – Haiku مكتوبة

وقتی سر خوردم و فرو رفتم

تا گلو توی برکه‌‌ی سرکه‬

وقتی کله‌م شبیه نارنجک‬

دیگه نزدیک بود بترکه‬

وقتی خوب مطمئن شدم که دیگه‬

همه‌ی نقشه‌هام رفت به باد‬

با یه اسبی شبیه سنجاقک‬

هایکو اومد و نجاتم داد‬

وقتی گفتم خدا اگه هستی‬

‫من دارم می‌پکم کمک کمک‬

‫هایکو اومد و جواب آورد‬

‫با یه اسبی شبیه سنجاقک‬

منو تبدیل کرد با سه تا فوت‬

به خود رود توی سینه‌ی دشت‬

به خود نور روی صورت ماه‬

به توکیو به نیویورک به رشت‬

یادم آورد کوه فوجی بزرگ‬

از تو چشای کوچیک یه پشه پیداس‬

به‌م نشون داد که حتی دم مرگ‬

باز شادن شکوفه‌های گیلاس‬

من همین بادی‌ام که حالا می‌خواد‬

دستشو روی صورتت بکشه‬

کی به جز شازده‌باد شعبده‌باز‬

با یه بشکن می‌تونه غیب بشه‬

من خیالم که می‌تونم تو سه سوت‬

چند میلیارد سال نوری برم‬

قسمت جالب قضیه اینه‬

می‌تونم با خودم تورم ببرم‬

وسط جنگ خواب و خاطره‌هام

زندگیم خوب خاطرم نمیاد

تنها چیزی که یادمه اینه که‬

هایکو بود که نجاتم داد


التعليقات


اغاني مشابهة