مساحة إعلانية
تاریک اما مثل شمع
دورم پر از پروانه هرشب
من خوده میخانه هستم
من ته پیمانه هستم
من ره صد ساله هستم
اینچنین تنها نشستم
چون پرو بالم شکستس
اما جز تو من دل نبستم
خورشید زد تو آسمون
چشمامو بستم تموم
روز مثه شب شد واسم
تاریک اما مثله شمع
تکراری شده همه روزامو
من یه ماشینه دودزا
بازم بیا برگرد پیشم
من شمع واسه پروانه شم
چطور شد تا قاصدک و دیدی
رفتی پر زدی حالا فاصله رو ببین
تو بودی تنها آس دلم ولی
پرواز کردی بشم تنها غریب
خنده ی رویه لبهامو نبین
یه چسبه رویه زخمایه عمیق
هنوزم درگیر خاطرات قدیم
اینجام ...
جایه دیگه سراغمو نگیر
یادته همیشه رویه هم جوری
قفلی میزدیم که مثلا یعنی
قهر کردم و تو باید زودی
بیای و منو بقلم کنی
وقتی گفتم نفسم شدی
تنهام گذاشتی قفسم شدی
اما این دل صاب مرده میگه
تو چون نفسم تویی
تاریکم اما مثل شمع دورم پره پروانه هرشب
من خود میخانه هستم
من تهِ پیمانه هستم من رَهِ صد ساله هستم
اینچنین تنها نشستم
تنها نشستم ولی تو کنج
دلمو بردی نمیشه خورده
بگیرم آخه قلب جونمی
نیمه گم شده همه وجودمی
وقتی رفتی شد دنیام تاریک
شمع روشن کردم روزا جایه خالیت
این قلب شکسته رو گاهی
شاعرانه ترین شعرام گایید
شاید یه روزم خورشید تابید
تو بودی ضربان قلبم شدید
میگیرم همه ی دردامو ندید
وقتی تو پر پرواز منی
من با این امید سرپام
پادشاهی که شدش سرباز
اما امروز شایدم فردا
تو باشی پیشم بشم سر حال
تاریک اما مثل شمع
دورم پُره پروانه هرشب
من خود میخانه هستم
من ته پیمانه هستم
من ره صد ساله هستم
اینچنین تنها نشستم
التعليقات