مساحة إعلانية
باز هم با صدای گریان می خوانم
باز هم پا به پای هر نفس می نالم
باز هم قصه ی پاییزی درد آور را
از این بیداد نامه ی کهن می خوانم
باز هم می نویسم از بهار فردا
از صدای آتشین یک دل بی پروا
از بزرگی و شکوه این همه ایستادگی
رو به روی تو دو پای وحشی انسان نما
باز هم پاره های تن به دار آویخته
باز هم خون هزاران لاله بر خاک ریخته
باز هم هق هق یک مادر پیر خسته تن
بازهم سینه ی یک پدر با غم آمیخته
باز هم صدا و دست و پا و جان خسته ام
برای زن و مرد و میهن شکسته ام می جنگد تا بگیرد انتقام
ایران ایران ایران به تاراج برده ام
اینبار ابر چشم های جهان می بارد
این بار صدای این هلهله خوب می آید
این بار لرزش بغض یک گلوی بی نفس
لرزه بر پایه های جور تو می اندازد
این بار ترانه بی دست و قلم نوشته ام
این بار آواز با گلوی بسته خوانده ام
راه آزادی بی پا هایم پیموده ام
این بار جانم گرفتی و هنوز هم زنده ام
باز هم صدا و دست و پا و جان خسته ام
برای زن و مرد و میهن شکسته ام می جنگد تا بگیرد انتقام
این بار از تازیانه ها یت نمی ترسم
دیگر از تفنگ و جوخه ها یت نمی ترسم
گر تو کشتی این تویی که مرگ را می خوانی
من برای ما بمیرم باز نمی ترسم
باز هم صدا و دست و پا و جان خسته ام
برای زن و مرد و میهن شکسته ام می جنگد تا بگیرد انتقام
ایران ایران ایران به تاراج برده ام
التعليقات