مساحة إعلانية

كلمات اغنية محمد سفاري – باران

كلمات اغنية محمد سفاري – باران مكتوبة

بارون میزنه عشقم به تو کم کمتر میشه

توکه نیستی نمیبینی اوضام چی میشه

برگردون همه احساسمو بهم

چگونه فراموش میشود

سبد ها و سفره هایی

که سالهاست

نه سیب را میشناسد

و نه مهربانی را

و دریغا بر من

چه لال و بی برگ و بال

پیر میشوم

در این سوی دیوارهایی

که از من دزدیده اند ، سیب را و جانمایه سرود های جوانی را

و دیگر جوان نمی شوم ،

نه به وعده ی این بهاری که آمده است

نه به وعده ی آن شکوفه های شکستنی ...


التعليقات


اغاني مشابهة